بانک و بیمهپرداخت الکترونیک

بازگشت به آینده / روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای ژان صیاد از پیشکسوتان حوزه فناوری‌های مالی ایران

 

ماهنامه عصرتراکنش / ژان صیاد یکی از نام‌های شناخته‌شده در حوزه فناوری‌های بانکداری در ایران است. کسی که از ابتدای ورودش به حوزه فناوری‌های مالی رویای ایجاد سیستم‌های جامع برای بانکداری کشور را در سر می‌پرورانده و جزو یکی از افراد اصلی در پروژه ساخت، طراحی و پیاده سازی اولین سیستم جامع بانکی در ایران بوده است. گفتگو با ژان صیاد سختی‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را داشت. صیاد علاقه‌ای به پرداختن به گذشته ندارد و نگاهش رو به جلو و آینده است، لذا متقاعد کردن او برای حرف زدن از گذشته، کار چندان راحتی نبود.

او که سابقه ۱۲ سال مدیریت را در شرکت داده‌ورزی سداد دارد، در دوران بازنشستگی همچنان دست از کار و فعالیت برنداشته و در نفش‌ها و کسوت‌های مختلفی سعی کرده در حوزه فناوری‌های اطلاعات بانکی ایده‌هایی خود را عملیاتی کند. اینجا روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای او ارائه شده است.

همچنین بخوانید

 

آبادان، سال ۱۳۳۰

ژان صیاد متولد سال ۱۳۳۰ در شهر آبادان است. فرزند دوم از یک خانواده آشوری یا به نقل دیگر آسوری است. قومی که هرچند در آن سال‌ها جمعیت قابل توجهی از آنها در کشور ساکن بودند اما به‌تدریج و به دلایل مختلف به آمریکا، سوئد و سایر کشورهای غربی مهاجرت کردند. پدر اصلیتی همدانی دارد، کارمند شرکت نفت است، عاشق ادبیات فارسی و مسلط به زبان انگلیسی که مسئولیت مدیریت بر نظارت بر بارگیری کشتی‌های نفت‌کش را که کار حساس و استرس‌آوری در شرکت نفت بود بر عهده دارد.

به واسطه شغل پدرش وضعیت اقتصادی نسبتا خوبی دارند و به همین خاطر ژان به لحاظ تحصیلی از امکانات آبادان آن روزها به‌خوبی استفاده می‌کند و به واسطه علاقه و تسلطش بر مباحث ریاضی از سوی دبیرستان محل تحصیلش دعوت به حضور در المپیاد ریاضی آن زمان می‌شود.

از آبادان آن روزها توصیف جالبی ارائه می‌دهد: «با توجه به حضور گسترده انگلیسی‌ها در آبادان شکل و شمایل آن بخش از شهر که محل سکونت کارکنان شرکت نفت بود، شبیه شهرهای انگلیسی بود و این شرایط روی فرهنگ مردم شهر آبادان نیز تاثیر گذاشته بود و آن را به نسبت شهرهای دیگر ایران متمایز کرده بود. برای مثال حیاط خانه‌های ما نرده یا دیوار نداشت، بلکه با شمشاد از خانه‌های کناری جدا می‌شد.

فروشگاه‌های شهر که با نام استور (Store) بین مردم تکلم می‌شد، مملو از کالاهای خارجی بود. به لحاظ امکانات تحصیلی نیز آبادان واقعا چیزی کم نداشت. از طرفی کارمندان شرکت نفت نیز امتیازات ویژه‌ای داشتند. خانه‌های مبله در اختیارشان قرار می‌دادند و نیازی به پرداخت هزینه آب و برق نداشتند و هر مشکلی هم برای خانه به وجود می‌آمد، با یک تلفن نیاز تعمیراتی را اعلام و پس از آن چند نفر می‌آمدند و مشکل را برطرف می‌کردند.»

دوران ابتدایی را در دبستان فروغی که حال به‌عنوان یکی از آثار ملی شهر آبادان به ثبت رسیده، به تحصیل می‌پردازد. به‌دلیل تعداد قابل توجه جمعیت آشوری‌ها در آبادان آن زمان مدرک سیکلش را در مدرسه ویژه آشوری‌ها می‌گیرد و سپس به دبیرستان معروف آن روزهای آبادان یعنی فرخی می‌رود. با وجود اینکه به علت محدودیت، دانش‌آموز جدید نمی‌پذیرفتند اما ژان را به‌دلیل معدل بالایش ثبت‌نام می‌کنند و در همین‌جاست که موفق به اخذ مدرک دیپلم می‌شود.

 

مهاجرت به تهران

نزدیک شدن موعد بازنشستگی پدر در شرکت نفت، فشار اقوام و دوستانی که در تهران سکونت داشتند و همچنین بزرگ شدن فرزندان، پدر را به این نتیجه می‌رساند که خانه‌ای در تهران (خیابان تیر غربی، هم‌جوار با خیابان کارگر و جمهوری اسلامی) خریداری کند. در نتیجه ژان در اواخر سال ۱۳۴۹ تنها به تهران می‌آید و مابقی اعضای خانواده نیز منتظر بازنشستگی پدر می‌مانند تا آنان نیز به ژان ملحق شوند و به تهران مهاجرت کنند.

موفقیت در کنکور هدف اصلی ژان در آن برهه زمانی است. در دبیرستان آذر تهران که در نزدیکی چهارراه استانبول قرار داشت، کلاس‌های آمادگی برای کنکور را شرکت و تمام تلاشش را می‌کند تا بتواند در کنکور سراسری موفق شود. سال ۱۳۵۰ است که در رشته ریاضی کاربردی در دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) قبول می‌شود. علاقه‌اش به کامپیوتر که آن روزها چندان رایج نشده بود، باعث می‌شود تمام دروس اختیاری‌اش را مرتبط با برنامه‌نویسی و کامپیوتر انتخاب کند.

همزمان با تحصیل به تدریس خصوصی ریاضی نیز می‌پردازد و از این طریق درآمد هم کسب می‌کند. خاطرات زیادی از دوران دانشگاهش دارد؛ مسیر سخت رفت‌وآمد از خیابان جمهوری به ولنجک و بالا رفتن از تپه‌های آن موقع محله ولنجک برای رسیدن به دانشگاه از جمله آنهاست. همین مسیر سخت رفت‌وآمد است که باعث می‌شود از سال دوم دانشگاه، پدرش یک پیکان یشمی جوانان برایش بخرد و بدین ترتیب تا حد زیادی از سختی مسیر برایش کاسته می‌شود. دوره لیسانس‌اش را که با موفقیت پشت سر می‌گذارد، ازدواج می‌کند و تصمیم می‌گیرد برای ادامه تحصیل به انگلیس مهاجرت کند.

بلفاست، ایرلند شمالی

انجمن دوستی ایران و انگلیس جایی است که برای گرفتن پذیرش امتحان می‌دهد و موفق می‌شود. برای اینکه به زبان انگلیسی مسلط شود شش ماه را جهت تحصیل زبان انگلیسی در یک آموزشگاه زبان به نام Oxford Language Center در شهر آکسفورد انگلیس اقامت می‌کند. پس از اینکه از دانشگاه کوئینز در شهر بلفاست ایرلند شمالی در رشته «علوم کامپیوتر و کاربرد آن» پذیرش دانشگاهش می‌آید، به تهران برمی‌گردد تا این بار به اتفاق خانواده مهاجرت کنند.

دو سال زندگی در شهر بلفاست هرچند به لحاظ تخصصی و حرفه‌ای برایش دستاورد قابل توجهی دارد، اما سختگیری‌های اساتید و امتحانات دانشگاه به‌خصوص در شش ماه پایانی دوره کارشناسی ارشد به گونه‌ای است که مجبور است تا ساعات پایانی شب را در دانشگاه بگذراند و صبح زود نیز به دانشگاه برگردد و برخی روزها حتی نتواند با همسر و فرزند خردسالش صحبت کند. همین مساله به اضافه سرقت از خانه‌اش باعث می‌شود تصمیم بگیرد که خانواده‌اش را به ایران برگرداند و خودش راهی خوابگاه دانشجویی شود تا باقی‌مانده دوران ارشدش را بگذراند.

 

بازگشت به ایران

اواخر سال ۱۳۵۶ است که با مدرک فوق لیسانس به ایران برمی‌گردد و رزومه خود را برای روزنامه انگلیسی‌زبان تهران‌تایمز که آن روزها تریبونی برای استخدام در شرکت‌های مختلف دارا بود، می‌فرستد. شرکت کامپیوتری ایرانی ـ آمریکایی به نام S.I.T ( Scintific and Industrial Technology ) که سیستم‌ها و برنامه‌های خود را به بانک ملی، مرکز توسعه صادرات ایران، شرکت کارت‌های اعتباری ایران (صادرکننده کارت‌های ویزا و مستر در ایران)، شرکت زیراکس و سفارت آمریکا در ایران و چند جای دیگر فروخته بود، از ژان صیاد برای مصاحبه دعوت می‌کند و پس از کش‌وقوس‌هایی صیاد به استخدام آن شرکت درمی‌آید.

از همان زمان است که به واسطه کار در این شرکت و برای برنامه‌نویسی به جهت اتوماسیون کردن شعبه مرکزی بانک ملی، پایش به بانک ملی باز می‌شود. اتوماسیون فعالیت‌های شعبه مرکزی بانک ملی از جمله اقداماتی است که در دستور کار شرکت قرار دارد و صیاد نیز در آن مشارکت دارد. همزمان پروژه مرکز توسعه صادرات را نیز به‌طور موازی با دیگر پروژه‌ها دنبال می‌کند. سال ۱۳۵۶ است و هیاهوی انقلاب به‌تدریج دارد بلند و بلندتر می‌شود.

همین شرایط نابسامان کشور در آن برهه زمانی باعث می‌شود مدیران خارجی و باسابقه شرکت تصمیم به مهاجرت به کشورهای خلیج فارس بگیرند و ژان صیاد جوان می‌ماند تا کارهای متعدد شرکت آمریکایی که در حال کشیدن نفس‌های آخر فعالیتش در ایران است را به پایان برساند.

پیروزی انقلاب اسلامی

انقلاب که به پیروزی می‌رسد، تقریبا همه شرکت‌های آمریکایی فعال در ایران تصمیم به ترک کشور می‌گیرند و شرکتی که ژان صیاد نیز در آن مشغول به کار است، حتی چند ماه زودتر از بهمن ۱۳۵۷ به بحرین منتقل می‌شود، اما مدیران شرکت مجددا از صیاد برای همکاری دعوت به عمل می‌آورند و دعوت‌نامه‌ای برای حضور در بحرین برای او می‌فرستند که در همین حین تنش‌های میان ایران و بحرین اوج می‌گیرد و صیاد نمی‌تواند به بحرین سفر کند، ولی مدیران شرکت دست‌بردار نیستند و مجددا از او دعوت می‌کنند که به یکی از شرکت‌های زیرمجموعه‌شان در قطر بیاید و به فعالیتش در شرکت ادامه دهد.
از طرفی مدیران بانک ملی که با رفتن شرکت آمریکایی پیاده‌سازی سیستم‌هایشان ناقص مانده نیز در پی راضی کردن صیاد هستند تا او را از رفتن به قطر منصرف کنند. با بسته شدن مرزها به‌دلیل جنگ تحمیلی، راهی جز ماندن باقی نمی‌ماند. ژان صیاد به همکاری‌اش به‌صورت خرید خدمت با بانک ملی ادامه می‌دهد و کارهای اتوماسیون شعبه مرکزی بانک ملی را که از قبل از انقلاب آغاز کرده بود را دنبال می‌کند؛ اگرچه اهداف این ماموریت به دفعات توسط مسئولان منصوب‌شده جدید تغییر می‌یافت.

 

طرح جامع بانک ملی ایران

ژان صیاد که حال در بانک ملی به یکی از کارشناسان زبده در انجام امور انفورماتیک تبدیل شده و در حوزه تدارکات و تجهیزات فنی بانکی مشورت می‌دهد، بعد از مدتی به معاونت اداره حسابگری یا همان اداره انفورماتیک منصوب می‌شود. او که از همان ابتدای ورودش اتوماسیون شعبه‌های بانک را در دستور کار خود قرار داده، اعتقاد به ایده طرح جامع برای به‌کارگیری فناوری اطلاعات در بانک ملی را در سر می‌پروراند. بنابراین پیشنهاد طرح جامع را مرتبا با مدیران ارشد بانک مطرح می‌کند.

با انتصاب اسدالله امیراصلانی به مدیریت عامل بانک ملی راه هموار می‌شود. امیراصلانی و عضو هیات‌مدیره ناظر بر امور انفورماتیک بانک با لزوم انجام خدمات مشاوره‌ای در بانک به‌منظور شناسایی مراحل مختلف و تدوین نیازهای فعلی و آتی بانک و همچنین کنترل ریسک شکست انجام چنین پروژه‌هایی که از سرمایه‌گذاری‌های عظیمی برخوردارند، موافقت می‌کنند.

با توجه به نبود دانش تخصصی و فنی این موضوع در کشور و لزوم بهره‌جویی از شرکت‌های خارجی و باسابقه در این حوزه، بررسی‌های کارشناسی به‌منظور شناسایی این شرکت‌ها آغاز و از بین شرکت‌های مختلفی که در این زمینه فعال بودند و علاقه‌مندی خود را اعلام کرده بودند، پس از ارزیابی شرکت Unisys عهده‌دار پروژه امکان‌سنجی طرح جامع بانک ملی ایران می‌شود تا بتواند با بررسی‌های کارشناسان مشاور خود نقشه راهی را برای به‌کارگیری فناوری اطلاعات در بانک ملی تهیه کند.

از ابتدای این طرح صیاد به‌عنوان مدیر دفتر طرح جامع انفورماتیک بانک ملی انتخاب می‌شود و ضمن تخصیص یک محل مجزا و خارج از محدوده بانک با نیروهای بانکی و غیربانکی که بابت این پروژه قرارداد همکاری منعقد کرده‌اند، تمام تمرکزش را بر مدیریت و نظارت بر حسن اجرای این پروژه معطوف می‌کند.

شرکت Unisys پروژه را در عرض یک سال انجام می‌دهد و سه نفر از کارشناسان خود را طی این مدت به ایران مامور می‌کند. در جلساتی که کارشناسان شرکت مزبور با مدیران بانک ملی می‌گذارند، دکتر مصطفی الهی که به‌عنوان مشاور اجرایی ریاست کل بانک مرکزی منصوب شده نیز به‌عنوان عضو کمیته راهبری در این پروژه مشارکت می‌کند و همین جلسات است که باب آشنایی صیاد و الهی را فراهم می‌کند که بعدها با حضور ایشان در پروژه اتوماسیون سیستم بانکی، اولین سیستم یکپارچه بانک ملی (سیبا) طراحی و پیاده‌سازی می‌شود.

شرکت ملی انفورماتیک

اجرای طرح جامع برای بزرگ‌ترین بانک کشور با فرایندهای بوروکراتیک و دست‌وپاگیر دولتی چندان سازگاری نداشت، لذا این تصمیم اتخاذ می‌شود که با تاسیس شرکتی، این پروژه به خارج از مجموعه بانک ملی منتقل شود. با انتقال سهام یکی از سهامداران شرکت ملی انفورماتیک به بانک مرکزی شکل سهامداران این شرکت تغییر پیدا می‌کند.

شرکت ملی انفورماتیک هم شرکت زیرمجموعه خود به نام شرک خدمات انفورماتیک را تاسیس و ژان صیاد به همراه تیمی از دفتر طرح جامع از بانک ملی به این شرکت تازه‌تاسیس مامور می‌شوند. دکتر الهی هم رئیس هیات‌مدیره شرکت است و هم مسئولیت اصلی را در اجرای طرح جامع اتوماسیون بانکی بر عهده دارد.
به این ترتیب پروژه طرح جامع بانک ملی وارد فاز جدیدی می‌شود و شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد. مشاوره‌ها و اسناد تهیه‌شده توسط شرکت Unisys نیز شالوده مناسبی برای شروع این پروژه ساخته است.

صیاد اما از مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌هایی صحبت می‌کند که بر سر راه موفقیت این پروژه مانع ایجاد می‌کرد و از افرادی می‌گوید که در انتظار شکست این پروژه بودند و در مقابل از نقش بسیار تاثیرگذار دکتر الهی و آقای امیر اصلانی و جسارت‌شان در پیشبرد پروژه می‌گوید و قدرت آنان را در اقناع مدیران و تصمیم‌گیران سیاسی برای تامین هزینه‌های سنگین آن تحسین می‌کند؛ «یادآوری این واقعیت که معماری چنین سیستم‌هایی در آن زمان در کشور وجود نداشت و بیشتر بانک‌ها و متخصصان موجود نگاه اتوماسیون مستقل شعبه و اتصال شعب به یکدیگر را توصیه و تنها راه عملی می‌دانستند.

اعتقاد واحدی در بین آنها که سیستم بانکی باید به‌صورت متمرکز و یکپارچه همانند آنچه در کشورهای پیشرفته باشد، وجود نداشت. در این ارتباط بیش از دو سال جلسات مستمر بین صاحب‌نظران انفورماتیک بانک‌ها با کارشناسان شرکت برگزار می‌شد تا ایده متمرکز بودن در بین کارشناسان سیستم بانکی اشاعه داده شود. با این حال این جلسات نتوانست همدلی را در نحوه ایجاد معماری سیستم‌های جامع بانکی فراهم کند و به این علت همه چشم به این کار دوخته بودند که ببینند این تلاش به چه نتیجه‌ای ختم می‌شود.»

با توجه به تحریم‌هایی که از آن زمان آمریکا علیه کشور ایجاد کرده، به سراغ هر شرکتی که می‌روند از همکاری با ایران به خاطر تحریم خودداری می‌کنند. به ناچار وارد مذاکره با یک شرکت متعلق به بانک ملی کویت می‌شوند. مدیران سطوح بالای این شرکت انگلیسی هستند. پس از بررسی‌های کارشناسی و پذیرش واقعیت و امکانات موجود کشور موفق به خرید سیستم جامع بانکی این شرکت می‌شوند. این شرکت کویتی به طرزی عجیب و به‌طور ناگهانی چندی بعد ورشکست می‌شود و بدین ترتیب هیچ راهی برای پشتیبانی از این نرم‌افزار خریداری‌شده حتی برای پیاده‌سازی وجود ندارد.

اشکالی که آن زمان به این خرید وارد می‌کردند این بود که سیستم شرکت کویتی برای بانکی با ۳۸ شعبه طراحی شده بود و کاربردش برای بانک ملی با تعداد ۳۵۰۰ شعبه بعید به نظر می‌آمد. با این حال صیاد از انحلال شرکت کویتی به‌عنوان اتفاقی مبارک یاد می‌کند که باعث شد بتوانند بدون محدودیت و با اتکا به توان علمی داخلی روی سیستم کار و آن را با نیازهای بانک ملی تطبیق دهند و بومی‌سازی کنند.

صیاد از تصمیم به خرید سیستم از شرکت کویتی نیز دفاع می‌کند و می‌گوید: «با شرایط تحریمی که آن زمان وجود داشت و قیمت بسیار ناچیزی که برای خرید این سیستم پرداخت شد و همچنین نوع قراردادی که منعقد شد و طی آن Code Source نرم‌افزار در اختیار ما قرار گرفت، این خرید شاید بهترین انتخاب در شرایط عادی نبود، اما خریدی معقولانه و منطقی بود و همچنان می‌شود از آن دفاع کرد.

این سیستم به داخل کشور آمد و روی دوش متخصصان ایرانی بومی‌سازی و توسعه پیدا کرد، موفقیت پروژه طراحی سیستم یکپارچه بانک ملی ایران یا همان سیبای معروف در زمان خود یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای نظام بانکداری در ایران بود که این جرات و جسارت را در بین متخصصان ایرانی در فضای تحریمی به وجود آورد که بتوانند با استفاده از تجربه‌ها و دانش فنی ایجادشده، قدم‌های بعدی در زمینه ساخت سیستم‌های یکپارچه بانکی را در کشور بردارند. این شاید بهترین تجربه عملی‌شده در کشور جهت اثبات استفاده از دانش روز با اجرا توسط نیروهای داخلی باشد.»

صیاد در پاسخ به این سوال که آیا این امکان وجود داشت که بدون خرید سیستم از خارج از کشور، عده‌ای از ابتدا توان‌شان را برای تولید سیستم جامع در داخل بگذارند، می‌گوید: «اصلا دانشش در کشور وجود نداشت و کسی نمی‌دانست که چه کاری باید انجام شود. طبیعتا اگر این قابلیت وجود داشت تا آن زمان باید توسط آنان انجام می‌گرفت.

همان‌طور که در بالا گفتم ما حتی بر سر اینکه این سیستم باید متمرکز باشد یا نباشد، اختلاف نظر جدی داشتیم و دو سال طول کشید تا توانستیم برخی از این آقایان را اندکی متقاعد کنیم که سیستم باید متمرکز باشد. تعداد بالای شعبه‌های بانک ملی و مدیریت آنها از طریق یک سیستم مرکزی از دغدغه‌های ذهنی برخی از این کارشناسان بانکی بود و می‌گفتند اصلا مگر می‌شود که سیستمی طراحی کرد که پاسخگوی ۳۵۰۰ شعبه به‌صورت متمرکز باشد. بعدها که دیدند این سیستم جواب داد و کار کرد، با اعتماد به نفس کامل خودشان رفتند سراغ سیستم‌های متمرکز.»

 

حضور در سداد

ژان صیاد تا سال ۱۳۷۸ همچنان به‌صورت مامور در شرکت خدمات انفورماتیک مشغول به فعالیت است که مدیران وقت بانک ملی تصمیم می‌گیرند با همکاری شرکت خدمات انفورماتیک، شرکت داده‌ورزی سداد را تاسیس کنند. محمدرضا توکلی، رئیس اداره حسابگری بانک یا همان اداره انفورماتیک اولین مدیرعامل شرکت می‌شود که پس از مدت کوتاهی و به علت مهاجرت جای خود را به ژان صیاد می‌دهد. صیاد ۱۲ سال از زندگی حرفه‌ای خود را به‌عنوان مدیرعامل شرکت داده‌ورزی سداد سپری می‌کند و در طول این مدت پروژه‌های متعددی را پیش می‌برد.

سال ۱۳۹۰ آخرین سال حضور صیاد در شرکت داده‌ورزی است که اختلاف نظرش با خاوری، مدیرعامل وقت بانک ملی باعث می‌شود استعفای خود را تقدیم هیات‌مدیره شرکت کند. با توجه به اینکه بیش از ۳۲ سال از دوران خدمتش هم می‌گذرد، دوران بازنشستگی‌اش از بانک ملی نیز فرا می‌رسد.

صیاد پس از خداحافظی از بانک ملی و بازنشستگی از پا ننشسته و در نقش‌ها و کسوت‌های مختلفی سعی کرده همچنان در حوزه فناوری اطلاعات بانکی ایده‌های خود را عملیاتی کند. رئیس هیات‌مدیره شرکت امن الکترونیکی کاشف وابسته به بانک مرکزی، معاون برنامه‌ریزی و سازمان، سرمایه‌های انسانی و فناوری اطلاعات بانک ایران‌زمین، عضو شورای عالی سیاست‌گذاری فناوری اطلاعات بانک صنعت و معدن، مشاور مدیرعامل وقت بانک کارآفرین در امور فناوری اطلاعات، رئیس هیات‌مدیره شرکت کارت اعتباری ایران‌کیش، مشاور مدیرعامل بانک سپه و عضو شورای عالی سیاست‌گذاری فاوا بانک سپه، عضو شورای عالی سیاست‌گذاری فناوری اطلاعات بانک صنعت و معدن و قائم‌مقام شرکت توسعه فناوری اطلاعات خوارزمی از جمله سمت‌هایی است که ژان صیاد طی این سال‌ها در آنها به ایفای نقش پرداخته است.

دیدگاه‌های ژان صیاد در مورد فین‌تک، کربنکینگ و چند چیز دیگر

شرکت‌های فناوری اطلاعات که در کنار بانک‌ها به وجود آمده‌اند، در برخی موارد زمینه‌ساز تحولات بزرگی شده‌اند. نظیر شرکت فناپ که در کنار بانک پاسارگاد تشکیل شده است. از نظر شما شرکت‌هایی نظیر داده‌ورزی سداد یا خوارزمی تا چه اندازه توانسته‌اند در این مسیر موفق عمل کنند؟ چه تحولی باید در این شرکت‌ها اتفاق بیفتد که بتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد و نیازهای نرم‌افزاری و مرتبط با فناوری اطلاعات بانک‌ها را برطرف کند.

بانک‌ها دارای سیاست و برنامه کسب‌وکار محرمانه هستند، به همین خاطر اگر یک بانک طرح کسب‌وکارش را به شرکتی واگذار کند که آن شرکت با چند بانک دیگر هم ارتباط کاری داشته باشد، تقریبا می‌توان گفت این طرح قبل از ارائه به مشتریان افشا شده و دیگر نمی‌تواند طرح محرمانه محسوب و توسط بانک مبتکر برای اولین‌بار به مشتریان ارائه شود، چون تضمینی وجود ندارد که شرکت مذکور این طرح را ابتدا در بانک‌های دیگر پیاده نکند. در نتیجه معقولانه است که بانک راسا شرکت‌های فناوری اطلاعات ایجاد کند و به‌صورت ابزاری از آن برای پیاده‌سازی استراتژی کسب‌وکار خود استفاده کند و به‌طور خاص برای بانک سیستم تولید کند و همه دغدغه‌های نرم‌افزاری بانک را پوشش دهد.

مشکلی که در بانک‌های دولتی و همچنین بانک‌های خصولتی وجود دارد این است که آنها باید ناچارا مقررات و ضوابط دستگاه‌های دولتی را رعایت کنند و آیین‌نامه مناقصات به آنها اجازه نمی‌دهد طرح‌ها و پروژه‌ها را بدون برگزاری مناقصه به شرکت‌های تحت نظر خودشان واگذار کنند؛ چراکه دستگاه‌های نظارتی نظیر سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات به این مساله ورود می‌کنند و مدیریت بانک را به تخطی از ضوابط و مقررات متهم می‌کنند.

در حالی که بانکی خصوصی نظیر پاسارگاد دیگر چنین محدودیت‌هایی را جلوی خود نمی‌بیند و بدون نگرانی از ورود دستگاه‌های نظارتی می‌تواند پروژه‌های خود را مستقیما به فناپ واگذار کند. در واقع یکی از تفاوت‌های اصلی شرکت فناپ با شرکت‌هایی مثل داده‌ورزی سداد و توسعه فناوری اطلاعات خوارزمی که در کنار بانک‌های ملی و صادرات شکل گرفته‌اند، عمدتا در همین موضوع است. بنابراین حل این مساله می‌تواند به موثرتر شدن شرکت‌های نرم‌افزاری که در کنار بانک‌های دولتی یا نیمه‌دولتی شکل گرفته‌اند، کمک کند. چون سابقه نشان می‌دهد در شرکت‌های دولتی و خصولتی مدیران تصمیم‌گیر، انرژی و زمان زیادی را صرف پاسخ‌گویی به نهادهای نظارتی و رفع اتهام می‌کنند.

 

آن‌طور که در یکی از مصاحبه‌هایتان در سال ۱۳۹۱ آمده، شما کربنک خارجی را نسبت به کربنک‌های ساخت داخل ترجیح می‌دهید. آیا همچنان بر همین عقیده هستید؟ کربنک‌های داخلی از نظر شما با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند. آیا دانش فنی و تخصصی لازم را در شرکت‌های داخلی مشاهده نمی‌کنید یا دلیل دیگری برای این ترجیح وجود دارد. به‌طور مثال دلایل اقتصادی نظیر قیمت کمتر و…؟

من اعتقاد دارم که الزاما همه چیز را که تجربه انجام آن را نداریم، نباید مصر به ساختنش باشیم و باید از تکنولوژی‌های روز دنیا بهره ببریم و در عین حال نباید وابستگی پیدا کنیم. در حقیقت باید در پی استفاده از تکنولوژی خارجی همراه با انتقال کامل دانش و تکنولوژی به داخل باشیم. این سیاست را باید در تمامی خریدهای خارجی مدنظر قرار دهیم. همین اواخر که در شرکت خوارزمی بودم، برای خرید کربنکینگ با یک شرکت هندی تقریبا به توافق رسیده بودیم تا کربنکینگ و همچنین دانش آن به ایران وارد شود. من برای این کار بسیار تلاش کردم و تقریبا به مرحله پایانی و امضا رسیده بود که موضوع تحریم‌های جدید آمریکا به وجود آمد و در نهایت طرف هندی نتوانست این ریسک را بپذیرد که با یک شرکت ایرانی کار کند.

بنابراین من با نرم‌افزار خارجی موافق هستم؛ با این شرط که این سیستم‌ها را با دانش مربوطه بیاوریم و موضوع انتقال تکنولوژی به‌طور کامل صورت پذیرد و خودمان را وابسته نکنیم. علاوه بر این در حوزه تولید داخلی هم نظر من همین است و معتقدم هیچ بانکی نباید به شرکت‌های فناوری که در زمینه کربنکینک فعال هستند، وابستگی تمام داشته باشد و بخش فناوری اطلاعات را که بخش استراتژیکی در بانک است نباید تمام‌وکمال در اختیار شرکت‌ها بگذارد، بلکه باید شرکت‌های متخصصی در دل بانک‌ها به وجود بیاید تا بتوانند نیازهای فناوری اطلاعات بانک‌ها را از طریق شرکت‌های وابسته برآورده کنند؛ چراکه شرکتی که در دل یک بانک قرار دارد، قاعدتا نیازهای کسب‌وکاری بانک را بهتر از شرکتی که در بیرون از بانک است، می‌شناسد و می‌تواند راه‌حل‌های بهتر و موثرتری هم برای بانک ارائه دهد.»

 

استارت‌آپ‌های فین‌تک طی دو تا سه سال گذشته سروصدای زیادی داشته‌اند. به نظر شما این بازیگران جدید می‌توانند تحولی بنیادین در حوزه بانکداری و پرداخت کشور ایجاد کنند یا موج زودگذری هستند که بعد از مدتی افول خواهند کرد؟

من کشورهای غربی را الگو قرار می‌دهم که آنها توانستند از این موج جدید ایجادشده استفاده کنند. پتانسیل‌ها و استعدادهایی خارج از مجموعه عریض و طویل بانک‌ها وجود دارد که باعث می‌شود آنها راحت‌تر فکر کنند و ایده‌های جدیدی را به کار گیرند. قطعا بانکداری باز باید به شکل واقعی‌اش در نظام بانکداری ایران تجربه شود تا استارت‌آپ‌های فین‌تک بتوانند از این کانال‌ها بهره‌برداری کنند. با این حال به نظرم تب تند این استارت‌آپ‌ها در چند سال آینده فروکش خواهد کرد، ولی قطعا روندی که ایجاد شده، ماندگار خواهد بود.

 

در مقطعی رئیس هیات‌مدیره شرکت امن الکترونیکی کاشف وابسته به بانک مرکزی بوده‌اید. وضعیت امنیت را در بانکداری و پرداخت الکترونیک کشور چطور ارزیابی می‌کنید. از طرفی عملکرد شرکت کاشف را چطور ارزیابی می‌کنید. این شرکت تا چه اندازه توانسته به وظیفه خود که همان مدیریت و هدایت امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات بانکی است، جامه عمل بپوشاند و در این مسیر موفق عمل کند و تاثیرگذار باشد.

دیدگاه موجود این است که کاشف نقش فتای سیستم بانکی را داشته باشد و ضمن کمک و راهنمایی به بانک‌ها در حوزه امنیت، نافی مسئولیت‌های خود بانک‌ها در استقرار امنیت نباشد. در خصوص شرکت‌های PSP، طبق دستورالعمل شاپرک مسئولیت امنیت سیستم‌ها بر عهده شرکت PSP است. به علاوه امنیت کاربرانی که از درگاه‌ها یا اپلیکیشن‌هایشان استفاده می‌کنند نیز برعهده آنهاست. شاپرک استقرار SIEM به‌منظور کمک به شرکت‌های PSP را در مدیریت و تجزیه‌وتحلیل برخط و لحظه‌ای در سامانه خود ایجاد کرده است.

دیدگاه من این است که حاکمیت که در اینجا می‌توان از بانک مرکزی یا شاپرک نام برد، باید طوری معماری سامانه یا فرایند کسب‌وکار را طراحی کند که اگر PSP هم مشکلی در امنیت داشت، این مشکل نهایتا سبب آسیب رساندن به اموال مردم نشود و آنان متضرر نشوند. در واقع اینکه به صرف دادن مجوز PSP به یک شرکت، آنها را مسئول مستقیم تامین امنیت بدانیم لازم است، ولی کافی نیست.

هرچند PSPها هم باید تمام تلاش خود را در زمینه تامین امنیت انجام دهند. برای مثال نباید اتفاقی که در سال ۱۳۹۰ رخ داد (فردی که کارمند یکی از شرکت‌های پرداخت بود و اطلاعات پنج میلیون کارت بانکی را افشا کرد) مجددا تکرار شود. این اتفاق صرفا به این دلیل صورت گرفت که تامین امنیت در دستورالعمل‌های منتشره به شرکت PSP واگذار شده بود و نظارت بالادستی نداشت و صرفا با اقدام یک کارمند ناراضی که به خارج از کشور رفته بود، آن معضل بزرگ برای کشور ایجاد شد. در خصوص کاشف هم باید بگویم که به نظر من کاشف هنوز به‌طور کامل در جایگاهی که باید، قرار نگرفته است. به نظرم مجموعه کاشف به لحاظ تخصصی و دانش فنی چیزی کم ندارد، اما قدرت قانونی و حاکمیتی لازم برای اعمال نظارت در بانک‌ها، سازمان‌ها و شرکت‌های مختلف هنوز برایش فراهم نشده است.

 

مرحوم دکتر نوربخش توجه ویژه‌ای به طرح جامع بانک ملی داشت. تا چه اندازه حمایت مادی و معنوی دکتر نوربخش را در موفقیت این پروژه موثر می‌دانید؟ در واقع فارغ از تلاش‌های مستمر و فنی تیم کارشناسی که شما یکی از نفرات اصلی آن بوده‌اید، حضور شخص دکتر نوربخش تا چه اندازه در پیشبرد این پروژه در بانک ملی موثر بود.

همان‌طور که می‌دانید این پروژه در زمان ریاست دکتر عادلی در بانک مرکزی کلید خورد و هنگامی که تغییر و تحولات به وجود آمد و دکتر نوربخش مجددا به ریاست بانک مرکزی انتخاب شد، ما نگران بودیم که نظرات به طرح جامع عوض شده و همه رشته‌هایمان پنبه شود، اما وقتی که ایشان آمدند، با انرژی و توان بیشتری این پروژه را دنبال کردند. به‌طوری که حداقل هر ماه یک جلسه در ساختمان بانک مرکزی برگزار می‌کرد و از بانک‌ها می‌خواست که به این جلسات بیایند و درباره برنامه‌های بانک در خصوص طرح جامع بانکی کشور گزارش‌های خود را ارائه کنند.

خودش راسا تمام مسائل را دنبال می‌کرد و تمایل داشت که علاوه بر بانک ملی سایر بانک‌ها نیز به‌سرعت این مسیر را دنبال کنند. با این حال مقاومت‌های زیادی از جانب بانک‌ها صورت می‌گرفت تا جایی که دکتر نوربخش تصمیم گرفت بانک‌ها را در برقراری سیستم‌های یکپارچه بانکی آزاد بگذارد و بیش از این برای پیشبرد طرح جامع فشار نیاورد؛ زیرا به این نتیجه رسید که اگر پروژه بانک ملی با موفقیت به سرانجام برسد، سایر بانک‌ها هم به دنبال آن خواهند آمد و به نظر من تصمیم درستی هم بود؛ بنابراین حمایت‌های دکتر نوربخش که دکتر الهی را هم به‌عنوان مشاور اجرایی خود قبول کرده بود، کمک موثری به پیشبرد پروژه کرد.

 

منبع

راه پرداخت

همچنین بخوانید

دکمه بازگشت به بالا