هر که علمش بیش، شغلش کمتر!
با وجود آنکه بسیاری تحصیلات دانشگاهی را راهی برای کسب شغل تلقی میکنند، آمارها نشان میدهد احتمال یافتن شغل با تحصیلات دانشگاهی رابطه عکس دارد و بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی حدود پنج برابر افراد بیسواد و کمسواد است.
به گزارش پایگاه خبری آرمان اقتصادی، اینجاست که رابطه تحصیلات و اشتغال اهمیت مییابد و میتواند به تصمیمگیری و سیاستگذاری صحیح در این زمینه کمک کند.
بررسی آمار نیروی کار مرکز آمار در بازه ۱۰ ساله ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ نشان میدهد میانگین نرخ بیکاری کشور در ۱۰ سال اخیر ۱۱.۸۶ درصد بوده است، اما این نرخ بین افراد در مقاطع مختلف تحصیلی متفاوت است. اگر افراد کشور را بر اساس سطح تحصیلات در ۳ گروه «بیسواد و کمسواد»، «آموزش عمومی» و «آموزش عالی» قرار دهیم، مشاهده میشود بیشترین نرخ بیکاری مربوط به دانشآموختگان آموزش عالی با حدود ۱۹ درصد است، در حالی که گروه «بیسواد و کمسواد» با نرخی حدود ۴ درصد، کمترین نرخ بیکاری را به خود اختصاص دادهاند که این عدد فاصله قابل توجهی تا میانگین کشوری یعنی ۱۱.۶۸ درصد دارد.
این در حالی است که ارقام مربوط به آموزش عمومی نیز وضعیت بهتری نسبت به آموزش عالی نشان میدهند، به طوری که نرخ بیکاری دانشآموختگان آموزش عمومی به طور میانگین ۱۰.۶۰ درصد بوده است. اما علت این موضوع چیست؟ آیا فرصتهای شغلی کشور نیازی به تحصیلات رسمی و عالی ندارند؟
**رقابت دانشگاهیان در بازار محدود کار
میتوان به این سؤالات با استفاده از شاخصهایی که در مطالعات بازار کار استفاده میشوند، پاسخ داد. به طور کلی در مطالعات مربوط به بازار کار، جمعیت در سن کار، در دو گروه «غیر فعال» و «فعال» قرار میگیرد. گروه اول افرادیاند که شاغل نیستند و به دلایل مختلفی هم در جستوجوی شغل نیستند. این افراد از نظر اقتصادی غیر فعال محسوب میشوند و در مقابل، گروه فعال، شامل افرادِ شاغل و بیکارانِ در جستوجوی کار است.
نکته قابل تأمل این که در ۱۰ سال منتهی به ۱۳۹۶، به طور میانگین ۳۸.۲۲ درصد جمعیت به لحاظ اقتصادی فعال بودهاند، یعنی از هر ۱۰۰ نفر، تقریبا ۳۸ نفر. همچنین میانگین نرخ اشتغال نیز ۸۸.۳۲ درصد بوده است. نرخ اشتغال، نسبت افراد شاغل به فعال را نشان میدهد. یعنی تقریبا ۳۳ نفر از ۱۰۰ نفر دارای شغل بودند.
با این حال، نرخ مشارکت هر دو گروه دانشآموختگان آموزش عمومی و عالی در این دوره در حال افزایش بوده و این افزایش در دانشآموختگان آموزش عالی با سرعت بیشتری صورت گرفته است؛ به طوری که از ۴۸.۹۲ درصد در سال ۱۳۸۷ به ۵۶.۸۹ درصد در سال ۱۳۹۶ رسیده است. اما باید دید که این دانشآموختگان جدید، به جمعیت بیکار اضافه شدهاند یا در یافتن موقعیتهای شغلی موفق بودند؟ این موضوع را میتوان با تحلیل نرخ اشتغال بررسی کرد.
**فارغالتحصیلان دانشگاهی در صف جستوجوی کار
بررسی نرخ اشتغال در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ نشاندهنده ثبات این شاخص است و این موضوع میتواند تا حدودی نگرانکننده باشد؛ چرا که به معنای تلاشهای ناموفق در یافتن شغل و افزایش درصد بیکاران در جمعیت فعال است. به عبارت دیگر، در حالی به جمعیت فعال اضافه میشود که تعداد شاغلان تقریبا بدون تغییر بوده و جمعیت فعال جدید، تنها صفهای جستوجوی کار را طولانیتر میکنند. این نگرانی زمانی تشدید میشود که نرخ اشتغال دانشآموختگان آموزش عالی همواره در این ۱۰ سال مقادیر کمتری را نسبت به سایر گروهها نشان داده است.
مصطفی سلیمیفر، عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه فردوسی در این ارتباط از رشد نامتناسب آموزش عالی و اقتصاد کشور سخن میگوید و دلیل عدم جذب فارغالتحصیلان دانشگاهی در بازار کار را عدم رشد و توسعه کافی اقتصاد ایران در مقابل رشد بالای کمی تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی میداند.
**ناهمخوانی خروجی دانشگاهها با اقتصاد کشور
وی با مقایسه تعداد فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی در ایران و ایالات متحده بیان کرد این تعداد در دو کشور به هم نزدیک است، به صورتی که این آمار در ایران حدود ۲۳۴ هزار و در آمریکا حدود ۲۳۸ هزار نفر است. اما مقایسه اندازه اقتصاد این دو کشور، نشان از رشد کمی ناهمخوان فارغالتحصیلان با ویژگیهای اقتصاد ایران دارد. به طوری که حجم اقتصاد آمریکا یعنی GDP این کشور بیش از ۴۴ برابر ایران است.
سلیمیفر در ادامه توضیح داد گروه اول یعنی بیسواد و کمسواد با توجه به سطح مهارت خود، خدمات روزمره اقتصاد را تأمین میکنند و دستمزدهای پایینتری را انتظار دارند و نیز بهدنبال موقعیتهای شغلی مربوط به نیروی کار ساده هستند و این موجب میشود نرخ بیکاری در این گروه پایینتر باشد.
این عضو هیأت علمی دانشگاه عدم همخوانی فارغالتحصیلان دانشگاهی با نیازهای بازار کار را دلیل اصلی بالا بودن نرخ بیکاری در این گروه دانست و اضافه کرد این ناهمخوانی چه در کمیت و چه در کیفیت دانشآموختگان دانشگاهها وجود دارد.
**جذب دانشجو با نگاه به بازار کار
وی بهعنوان راهکار، گسترش آموزشهای فنی و حرفهای را به جای رشد کمی دانشگاهها توصیه کرد و افزود نیاز بازار کار کشور امروزه بیشتر نیروی کار با مهارتهای عملی است. هر چند که رونق اقتصادی و خروج از شرایط رکود را در ایجاد فرصتهای جدیدی اشتغال و جذب دانشآموختگان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور مؤثر دانست.
سلیمیفر با اشاره به ظرفیت خالی برخی رشتههای کمطرفدارتر و همچنین رشتههایی که تقاضای کمتری در بازار کار برای آنها وجود دارد افزود محدودیت پذیرش در این رشتهها و سیاستگذاری با هدف تشویق و هدایت افراد برای شرکت در دورههای فنی و حرفهای میتوانند شاخصهای بازار کار را بهبود دهند.
**نقش دانشگاهها در اشتغال فارغالتحصیلان
وی بازگشت رونق به اقتصاد را با دنبال کردن سیاستهای خروج از رکود، در کاهش جمعیت بیکار فارغالتحصیلان دانشگاهی فعلی مؤثر دانست و در ادامه به نقش گسترش استارتآپها، مراکز رشد و شرکتهای دانشبنیان در ورود بخشی از فارغالتحصیلان دانشگاهی به بازار کار اشاره کرد و افزود: رویکرد حمایت از تولید داخلی، کاهش آمار بیکاری را بهدنبال خواهد داشت.
وی صنعت پوشاک را در این زمینه مثال زد و با اشاره به آمارهای موجود در این صنعت گفت: حدود ۷۵ درصد از پوشاک کشور وارداتی هستند در صورتی که برآوردها نشان میدهند اگر این نسبت به نفع تولید داخلی تغییر کند ۷۰۰ هزار شغل ایجاد خواهد شد که با در پیش گرفتن چنین رویکردی در رابطه با سایر کالاها نیز فرصتهای شغلی بیشتری فراهم خواهد شد.