كشاورزی و دامپروری

«معجزه آبخیزداری» |روایتی از خیانت انگلیس در نابودی باغ های میوه ایران

خیانت انگلیس و عوامل داخلی آنان از عوامل تخریب گسترده جنگل های مثمر و باغ های میوه ایرانی بوده اند. در گزارش به این مطلب می پردازیم.

به گزارش آرمان اقتصادی «پرونده معجزه اقتصادی»؛ طبق بررسی ها در طول تاریخ کشور پوشش گیاهی در بیشه زارها، مراتع، جنگل های طبیعی، باغ های ایرانی و مزارع بیش از ۹۵ درصد درختان میوه و گیاهان زراعی، دارویی و مرتعی بوده که هرگز پوشش انبوهی از درختان بی ثمر و چمن نداشتیم. ولی متاسفانه طی این سال ها شاهد وارادات بی رویه و غرس درختان بی ثمر وارداتی  مثل کهور، عرعر،کاج و غیره بوده ایم که اثرات مخرب و زیانبار این درختان به اثبات رسیده است.

تخریب و نابودی جنگل های مثمر و باغ های میوه در یک قرن اخیر و جایگزینی آن با گونه های گیاهی غیرمثمر وارداتی و مضر، می تواند علل و عوامل مختلفی داشته باشد. یکی از عوامل تخریب گسترده باغ ها و جنگل های ایرانی، توطئه انگلیس و عوامل داخلی آنان برای به مخاطره انداختن امنیت غذایی ایرانیان و گسترش فقر و فلاکت در جامعه ایرانی است. در این باره حیدر رحیم پور ازغدی در کتاب «تلخ ترین نوشته من» به بررسی این موضوع پرداخته است. وی در این کتاب به شواهد مختلفی درباره نقش انگلیسی ها و عمال داخلی آنان در تخریب گسترده جنگل های گردو و پسته کوهی که از بهترین، گرانترین و مرغوب ترین ارقام گردو و پسته دنیا است اشاره می کند.

همچنین بخوانید

حیدر رحیم پور ازغدی در کتاب «تلخ ترین نوشته من»که آن را حاصل عمر خود می داند، درباره شاهد اول دخالت انگلیس در نابودی باغ های ایرانی چنین روایت می کند:

من کوچک بودم. روزی درشکه مامور خرید سوخت سفارت انگلستان به سرای پدرم که رئیس صنف بود آمد و گفت: ما فلان مقدار هیزم پسته می خواهیم. در آن ایام ،‌خرید هیزم پسته به خاطر عرضه بسیار هیزم های باغی، اقتصادی نبود اما اشترداران بیکار بودند و این خبر خوش، آنان را به بیابان ها فرستاد و هر روز هزاران اصله، درخت پسته کوهی را قلع و قمع می کردندو به سفارتخانه انگلستان می فروختند و سفارت، مازاد سوخت خود را به کارمندان خود اهدا و به روسای ادارات هم که بردگانش بودند سفارش می کرد تا می توانید زغال سنگ، که کربنش موذی است مصرف نکرده و کنده پسته که همه چیزش بهتر است مصرف کنید. این جنایت تا روزگاری که دولت مصدق قطع بوته های پسته را ممنوع نکرده بود، ادامه داشت.

لیکن پس از منع نیز دستهای این جنایت را با رشوه دادن به دوازه بانان، تا آنجا ادامه دادند که جنگلهای پسته خراسان، تبدیل به بیابان گردید، بعد دریافتیم انگلستان با نابودی درختان پسته کوهی ما که بهترین و گرانترین گونه پسته است با ماچه کرده و با چه حیله ای جنگل های درخت پسته را تبدیل به بیابانهای لم یزرع و کویر ساخته و مراتع را نابودگردانیده است.!!!

این نویسنده درباره شاهد دوم نقش برجسته انگلیس در نابودی جنگل های مثمر ایرانی اظهار می دارد:

منطقه حوالی ما که همگی امروزه از شهر نان می خرند! سالی چند صد خروار گندم مازاد را پنهان از نظر حکومتی که در قبضه غرب بود به شوروی صادر می کرد. گندمهایی که امروز یک دانه از آنها را نمی بینند. و به غرب هم از همه کشور به طور رسمی صادرات کشته و قیسی و پسته و بخصوص مغز دانه زردآلو و گردو داشتیم. تا روزی که این جانیان (آمریکا و انگلیس) کمر همت به نابودی همه جانبه کشاورزی و باغداری ما بستند.
ضربه نخست آمریکا، اصلاحات ارضی و طرح متلاشی کردن املاک و تارو مار کردن کشاورزان بود و قدم دوم شکستن کمر ایران تا مرز نیازمندی به واردات گندم و در قدم سوم،‌ نابودی باغات که هرگاه به آن می اندیشم بغض گلویم را می فشارد و لعنت بر پلیدی سیاست آمریکا می فرستم.

از همین پرونده توئیتر پایگاه خبری آرمان اقتصادی را دنبال کنید:

سالی کشتی حامل خشکبار با بازرگانان خراسان که عمده ترین صادرکنندگان خشکبار کشور بودند به بهانه ای که هرگز مشخص نشد، چند روزی کالا در دریا متوقف گردید و هنگامی به کشتی اجازه رفتن دادند که مدت بیمه کالا گذشته بود و چون محموله به آمریکا رسید ماموران بهداشت که از پیش تر به انتظار ورود کشتی بودند به سراغ کالا آمدند و با بازرسی ای صوری فرمودند: مغزها فاسد گشته و دیگر قابل خوردن نیست.(مغزهای تولید سال و درون جعبه های مهر و موم و کاغذ پیچ!) و همه را به دریا ریختند و در عوض خسارتی که به بازرگانان وارد شد این بار انگلیس وارد معرکه شد و به تبلیغات سوخت هیزم درختان زردآلو و توت پرداخت من شاهد بودم که مدیر کل های ادارات، در لحظه، بهداشتی گشته و سوخت بیشتر ادارات و مجامع فرهنگی با کنده توت و زردآلو گردید! آنگاه که صادراتی نداشتیم، باغ داران به اجبار، درختان صدساله را قطع و به بازار می آوردند! چه ، در لحظه نرخ هیزم توت و زردآلو فزونی گرفت. از این رو درختانی را که هر اصله آنها خرواری محصول می داد به راهنمایی فرشته نجات قطع می کردند و هیزم فروختند.

شاهد سومی که رحیم پور ازغدی روایت می کند به قرار زیر است:

پس از حمایت چنین فرشته ای، دگربار، سرویس های مشترک اسرائیلی ها و آمریکایی ها به سراغ درختان گردو آمدند و هر درخت گردو از صد سال به بالا را به هزار تومان که در آن روزگار بهاء یک قطعه زمین منزل شهری بود، خریدند و دلالان برای خرید پرسود درخت گردو، وجب به وجب کوهپایه ها را می گشتند تا درختان گردو هم قلع و قمع گردید. درختانی که اگر امروز بود هر اصله آنها سالی ده میلیون تومان (رقم بر اساس سال ۱۳۸۹ است)گردو می داد و باغ داران، سالها بعد، دانستند دشمن با آنان چه کرده، لیکن پشیمانی بعدی سودی ندارد، و بعد فرزندانشان به پا خاسته که در پی کاشت نهال گردو بر آمدندبا اینکه همه می دانند درختان گردوی ما تابیست سالگی صغیرند و تا سی سالگی هم تولید چندانی ندارد ولی تا پانصدسالگی محصولشان هرروز بیشتر می شود . بنابراین وامانده بودند تا بلوغ درختان چه کنند؟ به پیشنهاد عمال غرب، به خرید نهال های گردوی اسرائیلی بر آمدند تا زودتر به حاصل نشیند و هر اصله را هزار تومان یعنی به بهاء کهن درختانی که پدرانشان فروخته بودند، ‌می خریدند و می کاشتند. و امروزه دریافته اند که محصول ده درخت گردوی اسرائیلی در حد یکی از درختان چند صدساله ای که به هزار تومان فروخته بودند، نمی باشد.

انتهای پیام/

منبع

تسنیم

همچنین بخوانید

دکمه بازگشت به بالا