
پایداری ایرانی؛ ضرورتی فوری برای نجات آینده
جهان با تغییرات اقلیمی، نابودی منابع، فرسایش خاک، بحران آب و نابرابری اجتماعی روبهرو است و همه کشورها فهمیدهاند که بدون توازن میان اقتصاد، جامعه و محیط زیست، هیچ توسعهای پایدار نمیماند.
یادداشت مهمان – اسکندر زند رئیس اسبق سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی (تات)؛ در جهان امروز، هیچ جامعهای بدون توسعه پایدار قادر به ادامه مسیر نیست. جهان با تغییرات اقلیمی، نابودی منابع، فرسایش خاک، بحران آب و نابرابری اجتماعی روبهرو است و همه کشورها فهمیدهاند که بدون توازن میان اقتصاد، جامعه و محیط زیست، هیچ توسعهای پایدار نمیماند.
اما ایران علاوهبر چالشهای جهانی، با ناترازیهای عمیق و انباشته در آب، انرژی، خاک، جمعیت، حکمرانی و اقتصاد مواجه است؛ ناترازیهایی که زنجیروار بر یکدیگر اثر میگذارند و آینده کشور را تحت فشار قرار میدهند.
امروز بیش از هر زمان دیگری، ایران به توسعه متوازن، هوشمند و پایدار نیاز دارد؛ توسعهای که نه فقط رشد اقتصادی، بلکه حفاظت از زیستبوم و عدالت اجتماعی را همزمان ببیند.
با وجود این ضرورت، برنامههای توسعه ۵ ساله کشور تاکنون رنگ و بوی کافی از پایداری نداشتهاند. نگاه آنها بیشتر بخشی و کوتاهمدت بوده و کمتر توانستهاند محورهای اصلی توسعه پایدار یعنی منابع طبیعی، محیط زیست، عدالت اجتماعی و تابآوری اقلیمی را در قلب سیاستگذاری قرار دهند.
از سوی دیگر، سازمان محیطزیست نیز بدون وجود یک برنامه ملی توسعه پایدار، عملاً امکان هدایت، هماهنگی و پایش روندها را ندارد. نبود یک نقشهراه جامع، موجب شده تصمیمها پراکنده، مقطعی و گاه متناقض باشند؛ تصمیمهایی که زیستبوم ایران توان تحمل آنان را ندارد.
در سطح جهانی، برنامه توسعه پایدار سازمان ملل (SDGs) چارچوبی ارزشمند است، اما در ایران این مسئله جا نیفتاده و در حکمرانی و برنامهریزی ملی نهادینه نشده است. از سوی دیگر، «الگوی ایرانی–اسلامی پیشرفت» نیز بیشتر در حد نظریه مانده و به برنامهای عملیاتی و قابل اجرا تبدیل نشده است.
در چنین شرایطی، ایران نیاز به یک برنامه پایدار دارد؛ اسمش هر چه باشد؛ برنامه ملی پایداری، برنامه پایداری ایرانی، برنامه تابآوری سرزمین، یا هر عنوان دیگری. مهم آن است که علمی، قابل اجرا، متکی بر تجربههای تمدنی و اکولوژیک ایران باشد و آینده کشور را بهطور واقعی محافظت کند.
در این میان، محمد درویش در کتاب «پایداری ایرانی» عنوانی زیبا و الهامبخشی را انتخاب کرده است؛ عنوانی که یادآور ریشههای عمیق پایداری در تاریخ ایران است. عنوانی که فقط خاص این تمدن چند هزار ساله است و چنین وانمود میکند که واژه پایداری ریشه در تاریخ و تمدن ما ایرانیان دارد و قبل از آنکه چین به واژه تمدن اکولوژیک بپردازد، ما با این تمدن رشد کردهایم.
واقعیت این است که ایران هزاران سال با تکیه بر دانش بومی، خرد اکولوژیک و سازگاری با اقلیم دوام آورده است: از قنات تا کوچ عشایر، از معماری اقلیمی تا کشاورزی کممصرف و تنوع زیستی غنی تا مدیریت هوشمند آب و خاک که این تجربههای تمدنی، سرمایههای بزرگی هستند و میتوانند پایههای یک برنامه ملی پایداری باشند.
اکنون زمان آن رسیده که چتر پایداری بر همه امور کشور گسترده شود؛ اقتصاد، انرژی، کشاورزی، آب، آموزش، صنعت و شهرسازی. وگرنه، محیطزیست ایران بدون وجود یک برنامه پایدار، توان ادامه ندارد و از هم میپاشد.
این سرزمین هزاران سال پایدار بود. امروز نیز میتواند پایداری را دوباره بازیابد؛ اگر از دانش جهان، خرد ایران و تجربههای تمدنی خود بهره بگیرد و برنامهای پایدار، روشن و ملی را آغاز کند.

