سه گروه با بیانگیزگی، بیاطلاعی و اغراق در حال بحرانسازی برای اقتصاد ایران شدهاند.
به این اعداد دقت کنید: «تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در نه ماهه سال ۹۶ به نسبت مدت مشابه سال قبل ۳.۹ درصد رشد داشته است. رشد نقدینگی روی عدد ۲۳ درصد قفل شده که گام خوبی برای جلوگیری از افزایش بیشتر و حرکت در مسیر کاهش است. شاخص بورس طی سال ۱۳۹۶ ۲۴.۷درصد افزایش پیدا کرده است. هزینه مصرف نهایی خصوصی در نه ماهه سال ۹۶ به نسبت سال قبل ۷.۵ درصد رشد داشته است. تشکیل سرمایه در ماشینآلات و ساختمان هم به ترتیب ۳.۱ درصد و ۴.۶ درصد بیشتر شده است. میزان درآمد یک خانوار شهری تا ۱درصد سال ۱۳۹۵ که آمار آن را داریم، ۳.۷افزایش یافته و در سوی مقابل هزینه آنها هم ۸.۵ درصد افزایش یافته است و مهمتر اینکه تعداد جوازهای تاسیس صنعتی، میزان سرمایهگذاری براساس تعداد جوازهای تاسیس و میزان اشتغال براساس تعداد جواز تاسیس هم طی یازده ماه سال ۹۶ به نسبت سال قبل به ترتیب ۲.۸ درصد، ۲۷.۶ درصد و ۲۳.۵ درصد افزایشی افته است.»
به گزارش پایگاه خبری آرمان اقتصادی، این اطلاعات نشان میدهند که شرایط حاکم براقتصاد ایران چندان تناسبی با ادراک عمومی شهروندان ایرانی از وضعیت زندگیشان ندارد.ی کی از جامههشناسان چندی قبل در تحلیل شرایط ذهنی حاکم بر مردم گفته بود:« وضعیت عمومی زندگی مردم بهتر شده است.ی عنی هرکس در موقعیت خودش وضعیت مناسبتری در قیاس با گذشته دارد ولی وقتی به صورت جمعی از آنها سوال میکنند گزارش بدتری از شرایطشان میدهند.
گفتههای او نشان میدهد ذهن مردم ایران از واقعیتها جلو زده است. ترامپ، برجام و دلار موقعیتی را برای مردم ایران رقم زدهاند که آنها دیگر نمیتوانند براساس مولفههای روز در مورد شرایط زندگی و پیرامونشان تحلیل ارائه دهند.
چه کسانی مقصرند؟
سه گروه به صورت مشخص درگیر وضعیت امروز اقتصاد ایران شدهاند.
گروه اول مقصران از جمع ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نیروی دولتی و ۱۲۲ هزار مدیر ارشد دولتی انتخاب میشوند. آنها سالیانه ۱۲۰هزار میلیارد تومان از منابع کشور را صرف خودشان می کنند و با روزانه کمتر از۴۵دقیقه بازدهی مفید تقریبا اقتصاد ایران را زمینگیر کردهاند.
بیش از ۱۸۰هزار نوع قانون همراه آنان است و در حال حاضر همی ک هزار و ۸۰۰ مجوز و بخشنامه در اختیارشان قرار دارد تا در مورد هر موضوعی تصمیم بگیرند و حتی در مقابل هر کاری مقاومت کنند.
بخش بی انگیزه این گروه از مدیران که چندی پیش مورد شماتت رئیسجمهوری و معاون اول دولت قرار گرفتند نه با بهرهوری پایین و حتی نه با رفتارهای مدیریتی شان بلکه با اطلاعات غلطی که به جامعه مخابره می کنند به بحران دامن می زنند.
تکنوکراتها طی دو دهه گذشته به صورت واضح دست از تحلیل آماری برداشتهاند و حتی جایی که قرار است با عدد حرف بزنند چنان به تضاد باهم می افتند که نه تنها مخاطبان عمومی که حتی کارشناسان اقتصادی را هم به اشتباه میاندازند.
صرف کردن زمان در جلسات و مواضع پر از تناقض آنها پایههای بحران است. مدیران دولتی ترجیح میدهند به جای حل مشکلات عمومی زمانشان را در جلسات هدر دهند.
گروه دوم از برهم زنندگان نظم ذهنی مردم، رسانههایی به شمار می آیند که کمترین دقت را در انعکاس اعداد و اخبار به کار می گیرند، رسانهها عموما نه هدایتگر افکار عمومی که تحت تاثیر آنها شدهاند. در چنین شرایطی وقتی دلالی در بازار فردوسی و به صورت تلفنی قیمت دلار را با نرخ چند صد تومان بالاتر به خبرنگاری اعلام می کند، همان قیمت مثل ویروس در رسانهها می چرخد و ناگهان به قیمت مبنا بدل می شود.
بررسی های روزانه نشان می دهد که میان قیمت اعلام شده دلار در رسانهها داخلی و قیمت بازار به طور متوسط ۴۰۰ تومان اختلاف وجود دارد. این عدد در مورد رسانههای فارسی زبان خارج از کشور به رقم ۶۰۰ تومان هم می رسد.
رسانهها و روزنامهنگاران به این ترتیب ناخواسته فریب دلالان بازار را می خورند و سیاسیون مخالف دولت هم در تنور رشد قیمتها می دمند.
گروه سومی که طی هفتههای گذشته به جو ناامیدانه بازار دامن زدهاند، صاحبان کسبوکار و حتی مدیران تشکلهای بخش خصوصی به شمار می آیند که بیاطلاع از تحلیلها، روندها و اطلاعات تکمیلی و باز هم در مواجه با روزنامهنگاران، برآوردهای غیرواقعی خود را به خورد مخاطبان می دهند.
این گروه به دلیل بحرانهای کسبوکارشان در منتها علیه افسردگی قرار دارند.
خروجی رفتار سه گروه به بحرانهایی دامن زده که بعید به نظر می رسد بهزودی برطرف شود. اقتصاد ایران در شرایط بی برجام روزهای سختی را پیشرو دارد ولی انعکاس این بحرانها در رسانهها، محافل کارشناسی و در نهایت ذهن شهروندان وضعیتی را رقم زده که به نظر می رسد بنبست را تداعی می کند.
در این شرایط سکوت ناامیدان و فراموشی اختلافات سیاسی می تواند تا حدودی از شعلههای آتشی که هر لحظه بیشتر زبانه می گیرد، کم کند.
البته که خاموشی آتش به تدابیر دیگری نیاز دارد.