پس از چالش ماههای اخیر در بازار مالی ایران و شیب صعود افزایش قیمت دلار، دلالان زیادی روانه بازار ارزی ایران شدند. این افراد از کانالهای مختلف به افراد صاحب سرمایه پیشنهاد فروش پالت و یا کیف دلار را میدهند.
از آن جایی که این موضوع بحث داغ روز در بازار کاری ایران است گزارش کاملی از روند آن را برای خوانندگان گرامی بیان میکنم:
در این رابطه به عنوان خریدار کیف و پالت دلار به سراغ این افراد رفته و با آنان برای تکمیل گزارش به عنوان خریدار وارد مذاکره شدم.در ابتدای کار افرادی که خود را رابط این فروشندهها معرفی میکردند تا آخر کار با آنها همراه شدیم تا ببینیم کیف دلار یا پالت آن وجود خارجی دارد یا نه؛ در این مسیر با چندین نفر از آنان روزها همراه شدم که به یکایک آن اشاره میکنم .
یک کیف دلار حاوی ده میلیون دلار است و یک پالت هم حاوی ده کیف ده میلیون دلاری است که مجموع یک پالت صد میلیون دلار میشود . بروکرها برای فروش این دلارها در بازار آزاد آنان را به دلار حکومتی و غیر حکومتی تقسیم میکنند. بعضی از این دلالان این دلارها را به مقامات کشور ربط میدهند و عنوان میکنند که رابط فروش آنها هستند به طوری که برای فروش این کالا به راحتی از نام مقامات کشور, سرداران سپاه، موسسات و نهادهای دولتی و بانک مرکزی و بعضا هم از سایر بانکها نام میبرند. برای روشن شدن این موضوع و در ابتدای کار برای خرید این دلارها یکی از دوستان اعلام کرد: مقداری دلار پالتی در مکانی وجود دارد که به قیمت خوبی میتوان خریداری کرد؛ به همراه او به آن مکان در خیابان عباس آباد تهران رفتیم. با دو نفر در آنجا برای خرید پالت نشست و گفت وگو کردیم که گفتند: این دلارها در جای مخصوصی است و میبایست پرینت بانکی با مبلغ معادل ارز را به آنها ارایه کرده و پس از تایید آنان به محل دلارهای نگهداری شده که به اصطلاح (مخزن) نامیده میشود رفته و آن را مشاهده کنیم.
از آنجایی که مبلغ اعلام شده در توان ما نبود به طور جدی فروش آن را به دوستان دیگر پیشنهاد کردیم. پس از تماس و رایزنی با چندین نفر بالاخره با یک گروه مالی آشنا شدیم و آنان هم تمایل خریدشان را اعلام کردند. مقرر شد آنها با پرینت مالی روز بانکی در جلسه مشترک حاضر شده و برای انجام مراحل کار تصمیم گیری شود. در روز مقرر طرفین در دفتری حاضر شدند و پس از توافقات لازم پرینت مالی هم توسط آنان ملاحظه و مقرر شد فروشنده محل کالا را نشان داده و یا آن را به نشانی اعلامی از سوی خریدار ارسال کند و در مقابل به مقدار دلار تحویلی مبلغ ریالی را طی چکهای بانکی دریافت نماید. ولی متاسفانه آنان نتوانستند در روز مقرر محل مخزن کالا را نشان داده و یا کالا را تحویل دهند .
این موضوع گذشت؛ بعد از چند روز از این ماجرا توسط خانمی اعلام شد که شخصی دلار کیفی دارد و ما را دعوت کرد به دفتر آنها که در خیابان اسکندری تهران واقع شده برویم؛ به این دفتر رفتیم و پس از نشست با این فرد و رد و بدل شدن گفت وگوهای لازم، تصمیم گرفته شد این فرد با فروشنده ی اصلی هماهنگیهای لازم را برای انجام معامله اعلام دهد. ازآنجایی که ما یک روز قبل وضعیت مالی خود را از طریق معرفی شعبه بانک جهت استعلام تلفنی ویا حضوری اعلام کرده بودیم نگران نبودیم و فقط بیشتر به موجودی کالا فکر میکردیم. به طوری که پس از حضور در دفتر آنان به صورت ضمنی به دوستان خود گفتم به نظر میرسد این گروه کاربلد نیستند و کالا وجود خارجی ندارد. اما آنان عنوان کردند که این گروه مطمئن بوده و پیش از این هم با آنان معامله انجام شده است. علی ایحال من از وسط جلسه برخاستم و قرار شد نتیجه را تلفنی اعلام کنند.
…شب بود که تلفن زنگ زد و فرد رابط اعلام کرد فردا ساعت ۸ صبح کیف محتوی دلار را به دفتر شما خواهند آورد و شما هم زمان با اسکن کردن آن معادل مبلغ چک تضمینی بانکی دریافت کرده و پس از پایان شمارش وتطبیق اصالت تحویل فروشنده دهید. دوستان شب را با امید پول دار شدن و رویا پردازی برای مبالغ دریافتی که به آنها میرسید سپری کردند. تمام واسطههای طرف خریدار ساعت ۸ صبح در دفتر مربوطه حاضر شدند. همه منتظر فروشنده برای آوردن کالا بودیم. حتی خانم رابط هم با یکی از صرافیها هماهنگ کرده بود که سهم دلارش را که گرفت بفروشد . مرتب به دنبال قیمت دلار بود و پیش خودش محاسبه میکرد که چقدر کاسب میشود. ساعت ۹ شد و فروشنده نیامد. نفر واسط با آنان تماس گرفت و دلیل نیامدن را جویا شد. گفتند مبلغ حمل کالا را برای آوردنش با ماشینهای مخصوص واریز کرده و درحال بارگیری هستند. طبق صحبتهای رابط قرار بود خودروی حمل کالا از میدان فردوسی حرکت کند. عقربهها ساعت ده را نشان میداد که اعلام کردند خودروی موردنظر در مسیر در حال حرکت است و ساعتی بعد اعلام کردند در حال تحویل کیف به مشتریان دیگرشان هستند و نوبت به شما هم میرسد. نهار را هم میل کردیم ولی خبری از فروشنده و کالا نبود. یکی از دوستان دوباره تماس گرفت و گفت: از خیابان فردوسی تا اینجا مگرچقدر راه است که نرسیدید حتی اگرترافیگ هم باشد بیشتر از دو ساعت طول نمی کشد. گفتند: درحوالی محل قرار هستیم….
ساعت ۶ غروب شد و کیف اعلامی را نیاوردند. فرد واسطه از خجالت و شرمندگی که نمی دانست چه بگوید خداحافظی کرد و رفت. بعد از آن روز هم هر چه تماس گرفت جواب ندادیم!!
بانتیجه نگرفتن از قرارهای قبلی برای حرفهای تو خالی واسطهها, رویه کار خود را تغییر دادیم به واسطه فروشندهها گفتیم اگر واقعا کیف وپالت دلار موجود سراغ دارید باید برای تصدیق انجام معامله چک بانکی ضرر وزیان نزد حکم مورد نظر طرفین گذاشته شود. با چند نفرتلفنی صحبت کردیم که قبول نکردند که مشخص بود حرفهای تو خالی میگویند. چند روز بعد از این ماجرا یکی از رابطها گفت فردی است که حاضر است چک بانکی بگذارد. تصویر چک را برای ما فرستاد و قرار شد طی نشستی اصل چک را هم بیاورد. قرار بر این شد حرف فروشنده اگر دروغ بود بود چک مربوطه را به طرف مقابل بدهد. یعنی اگر فروشنده نتواست کالا را نشان دهد چکی که آورده از بین خواهد رفت. اصل چک بین بانکی به مبلغ یکصد میلیون تومان رویت شد پس از آن کد رمزی که قرار بود توان مالی خریدار از بانک عامل استعلام شود به رابط داده شد و چون وقت اداری بانک سپری شده بود ادامه جلسه به فردای روز بعد موکول شد. صبح فردا نشست برگزار شد و قرار بر این شد که پس از استعلام از شعبه به محل کالا مراجعه کرده و ادامه کار در مخزن انجام شود. شخص فروشنده با بانک مربوطه تماس گرفته بود و شعبه هم توان خریدار کالا را به میزان مبلغ آن اعلام کرده بود اما نماینده ی فروشنده نتوانست کالا را نشان دهند. واسطه معامله کارمند یکی از بانکها بود که از شهرستان آمده بود ما هم از روی دلسوزی چک را به او برگرداندیم و گفتیم دیگر وقتش را برای این کار صرف نکند. و از دوستان هم خواستم دیگر وقتشان برای این کار تلف نکنند زیرا چیزی عایدشان نمی شود.
داشتم گزارش خود را جمع بندی میکردم که روی کاغذ بیاورم که پسرم گفت: بابا یکی از دوستان گفته که دلار برای فروش سراغ دارم. ما که پرونده ماجرا را بسته بودیم ناچار شدیم جهت روشنگری فرزند یک بار دیگر به حرف این جماعت گوش کنیم و این موضوع را با او به پایان برسانیم . پسرم به یکی از آشنایان که در کار فروش برنج و گوشت برای رستورانها بود تماس گرفت و من با او صحبت کردم. پس از سلام و احوال پرسی گفتند دوستان به من اطمینان کردند و برای فروش دلار از من کمک خواستند. طوری صحبت میکرد که انگار مسِولیت بزرگی را به ایشان واگذار کردند. من گفتم آقای برادر این حرفها پوچ و واهی است و پایان خوبی ندارد .گفت: این طور نیست و دوستان از بچههای ارزشی و آماده معامله هستند و نگران نباشید. ما هم با فرد فروشنده صحبت کردیم و اطمینان دادند که چندکیف محتوی دلار موجود هست و فردا میتوانیم آنها را معامله کرد .صبح فردا تماس گرفتند و روال کار را توضیح دادند و ۲ نسخه فرم مخصوص تایید بانک را برای ما فرستادند. پس از رویت فرمهای ارسالی گفتند باید فرمها را بانک عامل شما تکمیل کرده و به بانک عامل آنان تحویل دهیم. ازایشان سراغ بانک فروشنده را جویا شدم و گفتم اگر شعبه بانک شما این روال را تایید کرد ادامه میدهیم. مشخصات بانک و رییس بانک را پیامک کردند و گفتند به رییس بانک مراجعه کنید و بگویید از طرف آقای فلانی آمدید. زمان پایان کار اداری بانک بود که گفتم فردا به بانک مراجعه میکنم. من که مطمئن بودم اما میخواستم فرزندم هم از این خالی بندی مطمن باشندگفتم باشه .رابط این معامله مرتب تماس میگرفت و میگفت حتما فردا به بانک مراجعه کنید. آن قدر مبلغ این دلارها ایشان را وسوسه کرده بود که حتی ساعت ۱۱ شب هم چند بار برای پیگیری تماس گرفت.
ساعت ۸ صبح بار دیگر تماس گرفت و خواست که از شعبه استعلام کنیم وحتی افزود : میخواهیم امروز چندین کیف را هم معامله کنیم. یاد این ضرب المثل افتادم که "باید دروغ گو را تا دم درب بدرقه کرد" قبول کردم. چون فرزندم خواب بود خودم به بانک مراجعه کردم. وارد بانک شدم وچون رییس بانک در حال گفت و گو با فردی بود کمی منتظر شدم. لحظاتی بعد روبروی رییس بانک نشستم و گفتم من از طرف آقای …. آمدم. با کمال تعجب گفت نمی شناسم . عذرخواهی کرده وخداحافظی کردم.گفتم شاید اشتباهی پیش آمده است . ازشعبه بیرون رفتم و با نفر واسط تماس گرفتم و ماجرا را شرح دادم و از او خواستم دیگر تماس نگیرد و قطع کردم؛ اما او همچنان تماس میگرفت.
این روزها برخی افراد ساده لوح با مراجعه به دفاتر کار مختلف میگویند که دلار کیفی یا پالتی دارند و از ۲۳۰۰ تا ۶۲۰۰ تومان میفروشند. این افراد دامی را برای افراد زود باور وساده لوح پهن کرده و با تماسهای حضوری وتلفنی و با گفتارهای تهی به دنبال اتلاف وقت و اجرای نقشههای خود هستند. ما که چند روز به عنوان خریدار کیف و پالت به هر کوچه ، خیابان و هر دفتر و بانک رفتیم سرابی بیش نبود به شما هم میگویم اگر کیف یا پالت دلار دیدید سلام ما را هم برسانید.
*فعال اقتصادی