ایران یا باید از شبه مدرنیته عبور کند یا نخواهد ماند/ دعوای ما با شبه مدرنیته دیگر دعوای مرگ و زندگی است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:
«شهریار زرشناس» در برنامه «بدون توقف» که از شبکه سه سیما پخش شد، با تأکید بر اینکه ایران یا باید از شبه مدرنیته عبور کند یا نخواهد ماند، گفت: ایران در موقعیتی قرار گرفته که با این وضعیت استقلال سیاسی و موجودیتش را هم از دست میدهد، امروز برای ما دعوای با شبه مدرنیته دیگر دعوای مرگ و زندگی است.
به گزارش پایگاه خبری آرمان اقتصادی، «شهریار زرشناس» در برنامه «بدون توقف» با اشاره به اینکه در جامعه ایران گاهی تقابل سنت و مدرنیته مطرح میشود، اظهار کرد: من فکر نمیکنم چیزی که ما الان درگیر آن هستیم تقابل سنت و مدرنیته باشد، زمانی میشود از تقابل با سنت حرف زد که مدرنیته از دل سنت درآید یعنی مدرنیته با نقد سنت ظهور کند، مثل اتفاقی که در اروپا افتاد در حالیکه در ایران اینطور نبود، بلکه یک شِبه مدرنیته از بالا حاکم شد و آمرانه شروع کرد روندهای جامعه را عوض کردن، به نظر من انقلاب اسلامی نمایده سنتگرایی نیست، بلکه تقابل دین و شِبه مدرنیته است نه تقابل سنت و شبه مدرنیته.
وی در ادامه عنوان کرد: به نظر من انقلاب اسلامی رستاخیز ظرفیتهای عالم ایرانی، اسلامی برای مقابله با شبه مدرنیتهای است که پس از ۱۰۰ سال برای او هیچ حاصل خوشایندی نداشته، رژیم پهلوی یک دولت کاملا شبه مدرن بود و جمهوری اسلامی به میزان رژیم پهلوی شبه مدرن نیست اما در درون جمهوری اسلامی یک جناح بسیار نیرومند شبه مدرنیست وجود دارد که با نهادسازی و ریلگذاریها و مجموعه ذخائری که شبه مدرنیته ایرانی در تمام دوران گذشته داشته استفاده کرده و بعد از انقلاب در جاهایی آنها را افزایش هم داده است.
این استاد دانشگاه همچنین تأکید کرد: یعنی ما در جمهوری اسلامی تقابل بین دو جناح را میبینیم، جناحی که نماینده آرمانگرایی انقلابی برای عبور از شبه مدرنیته است و جناحی که کاملا نماینده یک ارتجاع شبه مدرن است و این جریان ارتجاعی شبه مدرن البته در سالهای اخیر قدرت هم گرفته، از سالهای میانه دهه ۱۳۷۰ گفتمان اینها به گفتمان حاکم بدل شده، ریلگذاریهای اصلی اقتصادی و فرهنگی کشور در مسیر اینهاست و در ساختار سیاسی هم اینها به عنوان یک جناح بسیار نیرومند حاکم هستند، البته شبه مدرن با نئولیبرالیسم یکی نیست، نئولیبرالیسم یکی از ایدئولوژیهای عالم مدرن است.
زرشناس با اشاره به اینکه شبه مدرنیته ایرانی هم در نئولیبرالیسم خلاصه نمیشود، گفت: اما آن جریان و جناح نئولیبرالی که در ایران بعد از انقلاب قدرت گرفت، هم در هیئت حاکمه و هم در ساخت جامعه محورش ایدئولوژی نئولیبرالیسم بود، یعنی ارتجاع شبه مدرن با ایدئولوژی نئولیبرالی خودش را دوباره بلند کرد و بخشهایی زیادی از آنچه که از دست داده بود را گرفت، از سال ۵۷ تا ۶۰ که انقلاب درگیر جنگ داخلی و حرکتهای تروریستی و حرکتهای تجزیهطلبانه و غیره بود.
وی ادامه داد: اما از سال ۶۰ که دولت مهندس موسوی وظیفه بزرگش این بود که ایران را در ساخت اقتصادی و فرهنگی از آن شبه مدرنیته اسارتبار که حاصلش بحرانهای اقتصادی بود عبور دهد هم این کار را نکرد، یعنی من در دولت مهندس موسوی کوچکترین کوشش فکری برای تدوین یک نسخه یا تغییر یک جهتگیری یا حرکت در مسیر اینکه به این باور رسیده باشد که ما باید طرحی نو درافکنیم نداشتیم، دولت موسوی طیفی از تکنوکراتها و بروکراتها را در خود داشت که میشود گفت بروکراتهای مسلمان، به اقتضای فضای بعد از انقلاب خیلی شعارهای چپگرایی میدادند و حرف از عدالت میزدند.
این نظریهپرداز در حوزه تاریخ فلسفه همچنین یادآور شد: اما اینها هیچ کاری نکردند چون در نهایت افق فکریشان به شبه مدرنیته تعلق داشت و به جریان روشنفکر مدرنیست ایرانی تعلق داشتند و روشنفکری ایران نیز مروج مدرنیته است، از سال ۶۸ هم که آقای هاشمی رئیسجمهور میشوند ایده مرکزی که حاکم میشود ایده کاملا نئولیبرالیسم است، چطور آدمهایی که شعار عدالت میدادند حالا بلافاصله از سیاست خصوصیسازی منتفع میشوند، نخستین طبقه سرمایهدار نوظهور بعد از انقلاب از دل بروکراسی حکومتی و قوه مجریه درمیآید؟ آدمهایی که از مواهب خصوصیسازی بهرهمند میشوند، آدمهایی که شرکتها و کارخانجات را زیر قیمت بدون مناقصه، بدون تشریفات قانونی و با وامهای بیبازگشت میگیرند.
زرشناس با اشاره به اینکه نخستین حلقههای طبقات سرمایهدار نوظهور بعد از انقلاب عمدتا از مدیرانی هستند که خودشان برای کشور برنامه مینویسند، بیان کرد: خیلی از اینها آدمهای دولت آقای موسویاند و علت اینکه ایده انقلاب در بخش عدالت عملی نمیشود، دقیقا به دلیل نفوذ و سیطره همینهاست، (البته بخشی هم به بحران تئوریک برمیگردد) و اینها مواهبی دارند از جمله اینکه نسخه دارند و با حرف جهان هماهنگ هستند و وقتی در این مسیر حرکت میکنند کل نظام جهانی حمایتشان میکند.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا از دوم خرداد ۷۶ تا سوم تیر ۸۱ هم اوضاع همینطور است، تصریح کرد: تماما ریلگذاریهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران از سال ۶۸ کاملا نئولیبرالی است و مشکلی که امروز دولت جدید با آن روبروست این است که با یک ریلگذاری وحشتناک نئولیبرالی روبروست و برای اینکه بتواند این ریلگذاری را رد کند باید یک نسخه بدیل و مدیرانی داشته باشد که این نسخه را اجرا کنند و با این ریلگذاری درگیر شود و این درگیری شوخی نیست، چون این ریلگذاری به منافع و مواهب کانونهای ثروت و قدرت و لایههایی گره خورده که از این ماجرا منتفع میشوند.
این تحلیلگر در پاسخ به این سؤال که برای گذر از این وضعیت باید چه کنیم، عنوان کرد: یکی اینکه دولتمردان و مدیران طیف تکنوکرات و مروج نئولیبرالی باید کنار بروند، و این امروز به نوعی در لایههایی رخ داده، دوم اینکه نسخه لیبرالی باید کنار برود و نسخه جایگزین تدوین شود و مدیران جدید باید آن را اجرایی کنند که البته در این مسیر همه دنیا جلوی شماست و اصلا ماجرای سادهای نیست، اما ما چارهای جز این نداریم و این یک فرآیند است که باید به مرور اجرا شود.
زرشناس در پایان یادآور شد: در هر صورت ایران یا باید از شبه مدرنیته عبور کند یا نخواهد ماند و نابود میشود، یعنی ایران در موقعیتی قرار گرفته که با این وضعیت استقلال سیاسی و حتی موجودیت خود را هم از دست میدهد، امروز برای ما دعوای با شبه مدرنیته دیگر دعوای مرگ و زندگی است