اینستاگرامرها ذرهذره وجودشان را میفروشند تا لایک شوند
یک استاد ارتباطات در نشست نقد و بررسی مستند اینستاگرامر گفت: من نمیدانم که چه اتفاقی میافتد و سرنوشت هویت شبکهای چه چیزی است؟! اینستاگرامرها و کسانی که در این شبکهها عضو میشوند، ذرهذره وجودشان را میفروشند تا لایک شوند و بعد از مدتها کار آنها ارزش اقتصادی نیز پیدا میکند. این مسائل شوک بزرگی به این افراد میدهد و سرنوشتهای مختلفی را پیدا میکنند. برخی از اینستاگرامرها ترجیح میدهند به سایه امن خود برگردند و در آن مسیر گام بردارند.
به گزارش آرمان اقتصادی، نشست اینستاگرامر با حضور مسعود کوثری، استاد ارتباطات، سیدمحمدمهدی خویی، استاد علوم اجتماعی و سینا کیانپور کارگران مستند اینستاگرامر امروز دوم اردیبهشت در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای مراسم، مستند اینستاگرامر که درباره زندگی اینستاگرامرها نمایش داده شد و زندگی و حرفهای آنها به تصویر کشیده شد.
سپس مسعود کوثری با اشاره به این مستند اظهار کرد: این مستند به موضوع تازهای پرداخته است و مستند سرراستی بود و حرفهای خود را زده بود و اینستاگرامرها حرفهای خود را در آن به راحتی زده بودند. تمام این افراد اتفاقی در اینستاگرام عضو شدهاند اما به تجاری بودن آن رسیدهاند.
او ادامه داد: گره این مستند تکه آخر آن بود که میگوید تکلیف ما چیست و یک نوع تناقض دیده میشود. افرادی که در این مستند شرکت دارند، یا برای تبلیغ به اینستاگرام آمدهاند که بعد به کاربرد تجاری آن پی میبرند. آنها افرادی هستند که زندگیشان نمیچرخد و از این طریق کسب درآمد میکنند؛ یا در آخر به پوچی میرسند. در واقع این واکنشی است که افرادی که به اینستاگرام میآیند، دارند.
وی ادامه داد: این تناقض نکته جالبی در مستند برای من بود بهدلیل اینکه افرادی را نشان میدهد که در اینستاگرام عضو میشوند و بعد از مدتی افرادی حاضرند که از طریق آنها کالاهای خود را تبلیغ کنند و به آنها پول بدهند. من نمیدانم که چه اتفاقی میافتد و سرنوشت هویت شبکهای چه چیزی است. برخی از افراد که کاربر اینستاگرام هستند ترجیح میدهند به سایه امن خود برگردند و در آن مسیر گام بردارند.
این استاد ارتباطات با اشاره به معایب این شبکه اجتماعی بیان کرد: اینستاگرامرها و کسانی که در این شبکهها عضو میشوند، ذره ذره وجودشان را میفروشند تا لایک شوند و بعد از مدتها کار آنها ارزش اقتصادی نیز پیدا میکند. این مسائل شوک بزرگی به این افراد میدهد و سرنوشتهای مختلفی را پیدا میکنند. این سرنوشتها و واکنشها خروجی این خودفروشی است که ضرورتا به وجود میآید. اینستاگرام یک شوخی است که گاهی تبدیل به جنگ واقعی خواهد شد و پیدایش حالتی در جامعه است که باعث به هم ریختن گفتمانها میشود و افرادی را با عقاید مختلف بلاتکلیف میکند. به نظرم جایی که ما وارد میشویم یک نوع سیالی به گفتمانهای سفت و سختی که داریم، میدهد و به نوعی در ارزشهایمان تجدیدنظر میکنیم.
سیدمحمدمهدی خویی نیز در ادامه این نشست اظهار کرد: من ادعا میکنم که رویکرد اصلی اقتصاد سیاسی حاکم، نوعی از اقتصاد سیاسی نئولیبرالیسم است.
این استاد علوم اجتماعی با طرح این پرسش که سوژه مدنظر یک گفتمان نئولیبرال چیست؟، گفت: سوژه در این مقام هویتی است که معنای مطلوب و مرجع یک گفتمان را پیش میبرد.
او با اشاره به دو شاخه اصلی برای سوژه نئولیبرال، بیان کرد: سوژه، امکان رهایی و آزادی فردی را میدهد و به این مساله میرسد که ساختار و نظامها را متهم نکند بلکه زیبایی درونی خود را پیدا کند. در این منطق ساختار تولیدکننده نابرابری، بیعدالتی، مفاهیم سیاسی خصلت ثانویه خواهند داشت. بنابراین افراد باید زیبایی درونی خود را پیدا کنند و ساختارها و مسائلی را که در نظام ساختاری نابرابری تولید میکند، رها کنند و به بازآفرینی درون خود بپردازند.
محمدمهدی خویی با اشاره به اینکه مفهوم رهایی سعدی با مفهوم مصرف ارتباط پیدا میکند و سوژه نئولیبرالیسم برای اهداف طبقه متوسط است، گفت: آزادی فردی در اینکه افراد چه کالایی را مصرف میکنند، خلاصه میشود و اینستاگرام بازنماینده اشکال مصرف است و افراد آن را به نمایش میگذارند. در واقع مساله مصرف نیست و سبک زندگی مردم است. این سبک زندگی وقتی با ساختار زندگی تعریف نمیشود میخواهد گونهای از آزادی و سبک زندگیای که افراد تمایز پیدا میکنند را، نشان دهد.
او ادامه داد: ادعای اینستاگرامرها این است که تمایز دارند، اما این افراد شبیه هم هستند حتی منطق نئولیبرالیسم از این افراد استفاده میکند و بازار آنها را تحسین میکند، بهگونهای که به هر یک از آنها وظیفه تبلیغ میدهد. بنابراین این مساله اشتباه است که این افراد ادعای تمایز و فردیت دارند. در واقع کلیت سبک زندگی به واسطه اینستاگرامرها نمایندگی میشود و بعد از مدتی در منطق اقتصادی قرار میگیرند که به آنها سودی را واریز میکنند. آنها برسازنده تودههای یک شکلی هستند که نظام سیاسی را داخل سرنوشت خود نمیدانند. این افراد سبک زندگی کارگری و فرودست را هم نخواهند دید.
ادامه دارد…